محمدرضا لباني

ساخت وبلاگ
آمده ذی الحجه و افتاده ام یاد منا/من شدم عمری اسیر خاطرات کربلادر لوای علم، کارم روضه خوانی بوده است/چند سالم بوده که قدم کمانی بوده استباقرم... آنکس که پیرم کرده اند از کودکی/موقع دشنام سیرم کرده اند از کودکیگرچه بر سجاده کار من دعا بوده فقط/منبر من روضه های کربلا بوده فقطقال باقر، قال صادق میشود آخر، حسین/نوحه ام حالا شده؛ ای کشته بی سر حسینسوختم که پیکرم تشییع شد با یاحسین/چونکه در گودال رفته زیر دست و پا حسینزهر، کاری شد ولی با جان من کاری نداشت/کاشکی زنجیرها در حبس، بیماری نداشتدومین مردی که در زنجیر می آمد منم/هی زمین میخورد و گاهی دیر می آمد منمزیر پایم آبله با خار میبینم هنوز/آنقدر شلاق خوردم تار میبینم هنوزآه و زاری در بیابان داشتیم و خواب نه/سوختم وقتی که آتش بود اما آب نهسوختم اما نه با این زهر، بلکه در حرم/سوختم چون گفت عمه در حرم، کو معجرمدر اسارت، هیچ چیزی بدتر از این غم نبود/این و آن بودند دور ما یکی محرم نبودغربت آن عصر عاشوراست میسوزاندم/غارت خلخال از پاهاست میسوزاندم محمدرضا لباني ...
ما را در سایت محمدرضا لباني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadrezalabbania بازدید : 1 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 21:55